**بیانات حضرت امام خمینی
*دو طریقه از صدر اسلام تاکنون
از صدر اسلام تاکنون، دو طریقه بوده است؛ یک خط، خط اشخاص راحتطلب که تمام همشان به این است که یک طعمهاى پیدا بکنند و بخورند و بخوابند. آنهایى که مسلمان بودند، عبادت خدا هم مىکردند، اما مقدم بر هر چیزى در نظر آنها، راحتطلبى بود.
وقتى که حضرت سیدالشهداء(ع) مىخواستند به این سفر عظیم مسافرت کنند، بعضى از اینها نصیحت مىکردند که بنشینید و بخورید و بخوابید(!) بعضى از همان قماشها بودند که اشکال هم مىکردند که چرا یک عده کمى در مقابل یک قدرت بزرگى قیام مىکنند؟
تمام آمال آنها این بود که آدم اینجا چند روزى که هست، خوب استراحت بکند، بنشیند (و) در خانهاش عبادت بکند. اسلام را در عبادات خلاصه کرده بودند، مثلا نماز و روزه و امثال اینها. براى اسلام هم غیر از این، نه اطلاعات صحیح داشتند و نه ارزشى قائل بودند. حضرت امیر(ع) از اینها تعبیر مىکند که اینها همشان علفشان است، مثل حیواناتى که همشان این است که شکمش سیر بشود، شهواتش را بر همه چیز مقدم مىدارد، نماز هم مىخواند و روزه هم مىگیرد و عبادات شرعى را هم به جا مىآورد، لکن وضع تفکر (آنها) اینطور است که انسان نباید خودش را در معرض یک خطرى قرار بدهد!
یک دسته دیگر هم انبیا و اولیاى بزرگ بودهاند (که) تمام عمرشان (و همشان) را صرف مىکردند در اینکه با ظلمها و با چیزهایى که در ممالک دنیا واقع مىشود، (مقابله کنند).
اگر وضع تفکر سیدالشهداء(ع) مثل بعض مقدسینِ زمان خودش بود - آنها طرحشان این بود که حضرت(ع) در جوار حضرت رسول(ص) بماند و عبادت کند - اگر وضع تفکر مولا هم اینطور بود، کربلایى پیش نمىآمد، یک راحتطلبى بود و کنارهگیرى از جامعه و دعا و ذکر، لکن وضع تفکر، جور دیگرى بود. اگر چنانچه ائمه ما(ع) با اهل ظلم و ستم سازش مىکردند، احتراماتشان بسیار زیاد بود، خلفا حاضر بودند که آنها را هر جور (که خودشان مىخواهند)، احترام بکنند (و در عوض)، آنها دست از دعوتشان بردارند. حضرت موسىبنجعفر(ع) مِن باب اتفاق نبود که چندین سال در حبس به سر برد و تبعید بعض ائمه(ع) و.... همچو نبود که اینها (مثل) یک مردم عادى باشند که بنشینند و درسى بخوانند و درسى بگویند و مطالعهاى بکنند و عبادت خدا را بکنند و در جوار رسول خدا(ع) عبادت کنند. اگر طرز افکار آنها هم این بود، این مذهبى که در طول تاریخ، در مقابل ظلم واقع شده است، نبود. این دو رشته، از اول خلقت تا حالا بوده است؛ رشته تعهد به اسلام و ایستادگى در مقابل ظلم و ستم و دیکتاتورى و قدرتهاى شیطانى و سازش.(1)
* اگر عاشورا نبود...
سیدالشهداء(ع) - به حسب روایات ما و به حسب عقاید ما - از آنوقتى که از مدینه حرکت کرد، مىدانست که شهید مىشود. وقتى که (به) مکه آمد و از مکه در آن حال بیرون رفت، یک حرکت سیاسى بزرگى بود که در یک وقتى که همه مردم دارند به مکه مىروند، ایشان از مکه خارج بشود. این یک حرکت سیاسى بود و این حرکت اسلامى سیاسى بود که بنىامیه را از بین برد و اگر این حرکت نبود، اسلام پایمال شده بود.(2)
اگر عاشورا و فداکارى خاندان پیامبر(ع) نبود، بعثت و زحمات جانفرساى نبى اکرم(ص) را طاغوتیان آن زمان به نابودى کشانده بودند و اگر عاشورا نبود، منطق جاهلیت ابوسفیانیان که مىخواستند قلم سرخ بر وحى و کتاب بکشند و یزید، یادگار عصر تاریک بتپرستى که به گمان خود، با کشتن و به شهادت(رساندن) فرزندان وحى، امید داشت اساس اسلام را برچیند و با صراحت و اعلام «لاخبر جاء و لا وحى نزل» بنیاد حکومت الهى را برکَنَد، نمىدانستیم به سر قرآن کریم و اسلام عزیز چه مىآمد، لکن اراده خداوند متعال بر آن بوده و هست که اسلام رهایىبخش و قرآن هدایتافروز را جاوید نگه دارد و با خون شهیدانى چون فرزندان وحى، احیا و پشتیبانى فرماید و از آسیب دهر نگه دارد و حسینبنعلى(ع)، آن عصاره نبوت و یادگار ولایت را بر انگیزد تا جان خود و عزیزانش را فداى عقیده خویش و امت معظم پیامبر اکرم(ع) نماید تا در امتداد تاریخ، خون پاک او بجوشد و دین خدا را آبیارى فرماید و از وحى و از رهآوردهاى آن پاسدارى نماید.(3)
(آرى،) این خون سیدالشهداء(ع) است که خونهاى همه ملتهاى اسلامى را به جوش مىآورد و این دستجات عزیز عاشورا است که مردم را به هیجان مىآورد و براى اسلام و حفظ مقاصد اسلامى مهیا مىکند.(4)
* به خاطر اسلام
سیدالشهداء(ع) در همان ظهر عاشورا که جنگ بود و همه در معرض خطر بودند، وقتى یکى از اصحاب گفت که ظهر شده است، فرمود که نماز را (به) یاد من آوردید، خدا تو را از نمازگزاران حساب کند. در همان جا ایستاد (و) نماز خواند.
(نفرمود) که ما مىخواهیم جنگ بکنیم، خیر، براى نماز جنگ کردند. جنگ در اسلام، یک چیزى نیست که خودش یک مطلبى باشد، جنگ براى این است که آن زبالههایى که هستند، آنهایى که مانع از پیادهشدن اسلام هستند، آنهایى که مانع از ترقى مسلمین هستند، آنها را از بین راه بردارند، مقصد این است که اسلام را پیاده کنند و با اسلام، انسان درست کنند.(5)
معناى «کل یوم عاشوراء...»
«کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»، یک عبارت آموزنده است، نه معنایش این است که هر روز کربلا است (و) هر روز بنشینید گریه بکنید. ببینید سیدالشهداء(ع) چه کرده، کربلا چه صحنهاى بوده، هر روز باید این صحنه باشد؛ مقابله اسلام با کفر، مقابله عدل با ظلم، مقابله عدد کم با ایمان زیاد، در مقابل عدد زیاد با بىایمانى. نه از جمعیت کم بترسید و نه از شکست بترسید، شکستى (در) کار نیست. وقتى کار براى خدا باشد، شکست (در کار) نیست. کشته شوید، بهشتى هستید، بکشید، بهشتى هستید.(6)
* وجه عزادارى براى سیدالشهداء(ع)
هر مکتبى تا پایش سینهزن نباشد، تا پایش گریهکن نباشد، تا پایش توى سر و سینهزدن نباشد، حفظ نمىشود.(7)
این گریهها مکتب سیدالشهداء(ع) را زنده نگه داشته، این ذکر مصیبتها مکتب سیدالشهداء(ع) را زنده نگه داشته. این یک میتینگ و فریادى است براى احیاى مکتب سیدالشهداء(ع).(8)
روضه سیدالشهداء(ع) براى حفظ مکتب سیدالشهدا است.(9)
آن روضههاى سنتى را سرجاى خودش نگه دارید و آن مصیبتها را زنده نگه دارید که برکاتى که به ما مىرسد، از آنها است و از کربلا این برکات به ما مىرسد. کربلا را زنده نگه دارید و نام مبارک حضرت سیدالشهداء(ع) را زنده نگه دارید که با زندهبودن او، اسلام زنده نگه داشته مىشود.(10)
گریه کردن بر عزاى امام حسین(ع)، زنده نگهداشتن این معنا است که یک جمعیت کمى در مقابل یک امپراطورى بزرگ ایستاد. دستور عمل امام حسین(ع)، دستور است براى همه؛ «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» دستور است به اینکه هر روز و در هر جا باید همان نهضت را ادامه بدهید، همان برنامه را. امام حسین(ع) با عده کم، همه چیزش را فداى اسلام کرد، مقابل یک امپراطورى بزرگ ایستاد و «نه» گفت. هر روز باید در هر جا این «نه» محفوظ بماند و این مجالسى که هست، مجالسى است که دنبال همین است که این را محفوظ بدارد.(11)
* یک سؤال
گاهى که وقایع روز عاشورا را از نظر مىگذرانم، این سؤال برایم پیش مىآید که اگر بنىامیه و دستگاه یزیدبنمعاویه، تنها با امام حسین(ع) سر جنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانى چه بود که در روز عاشورا با زنهاى بىپناه و اطفال بىگناه مرتکب شدند! بچههاى خردسال چه تقصیرى داشتند؟ زنها چه تقصیرى داشتند؟ به نظرم مىگذرد که آنها با اساس سر و کار داشتند. نمىخواستند شجره طیبه باشد.(12)
* کلام آخر؛ سرلوحه زندگى امت اسلام
دستور آموزنده «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» باید سر مشق امت اسلامى باشد؛ قیام همگانى در هر روز و در هر سرزمین. عاشورا، قیام عدالتخواهان با عددى قلیل و ایمان و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه، سرلوحه زندگى امت در هر روز و در هر سرزمین باشد.(13)
اساس را باید حفظ بکنیم، اساس، اسلام است و جمهورى اسلامى با محتواى اسلامى. باید کوشش کنید تا حفظ شود. این مجالس و مجامع اسلامى را باید حفظ کرد. هر دو جهت باید باشد، نه آنطورى که سابق بود و کارى به دستگاه ظلم نداشتند، نه آنکه ما بیاییم نمازمان را بخوانیم و سراغ کارمان برویم. اهل منبر هم بروند و چهار کلمه روضه بخوانند و اگر بشود چهار کلمه اخلاق هم بگویند و (به) خانههاشان بروند. باید در مقابل ظلم، در مقابل ستم بایستند.
همه روز باید ملت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشور است و ما باید مقابل ظلم بایستیم و همینجا هم کربلا است و ما باید نقش کربلا را پیاده کنیم، انحصار به یک زمین ندارد، (منحصر) به یک افراد نمىشود، قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفرى و یک زمین کربلا نبوده، همه زمینها باید این نقش را ایفا کنند و همه روزها. ملتها غفلت نکنند از اینکه باید همیشه مقابل ظلم بایستند.(14) آن روزى که افراد احتمال بدهند که اسلام در خطر است، آن روز باید همان کارى که امام حسین(ع) کرد، بکنند. آن روزى که احتمال بدهیم اسلام در خطر است، باید همهمان فداکارى بکنیم.(15)
نوشته شده توسط
کوشا
88/10/2:: 8:5 عصر
|
() نظر